پازل انتخاباتی اصولگرایان قطعههای ناپیدای بسیاری دارد. در حالی كه اختلافهای درونی جریان اصولگرا میان سه طیف <حامیان دولت>، <منتقدان دولت> و <تحولخواهان اصولگرا> آشكارتر از پیش شده است اما كنارهگیری پیدرپی چهرههای مشهور اصولگرایان از صحنه انتخابات ریاستجمهوری(لاریجانی- ولایتی) نشان از حاكم بودن استراتژی كهنه چراغ خاموش> دارد. اصولگرایان كه در تمام انتخابات 8 سال گذشته- از انتخابات دومین دوره شوراهای شهر به این سو- چراغ خاموش خود را فقط پس از انتخابات روشن كردند، این بار نیز همان استراتژی كهنه <چراغ خاموش> را اما با شكل و شمایل تازهای روشن كردهاند؛ استراتژیای كه نمای بیرونی آن <اختلاف در سكوت> است و نمای داخلی آن <چانهزنی عمیق برای حضور واحد.> با این وصف همچنان این پرسش نامشخص است كه آیا اصولگرایان با نامزد واحد در انتخابات دهم حاضر میشوند یا با تعدد نامزد؟
رویكرد اصولگرایان در انتخابات دهم متفاوت از انتخابات پیشین است. تقریبا تمامی اصولگرایان در انتخابات تیرماه 84، با وجودی كه با نامزدهای فراوانی در صحنه حاضر شدند، روی یك موضوع توافق داشتند و آن اینكه <دولت اصلاحات نباید تكرار شود.> اینك اما، هر چند كه اصولگرایان همچنان تلاش دارند كه اصلاحطلبان قدرت را در دست نگیرند ولی آنچنان نیز علاقهمند نیستند كه <دولت احمدی نژاد نیز تكرار شود.> همه بحثها در میان اصولگرایان این است كه چگونه میتوان این هدف را محقق كرد و اختلافها نیز از همین جا شكل میگیرد؛ بخشی از اصولگرایان به طور جدی معتقدند كه باید نامزدی جز <محمود احمدینژاد> معرفی شود. گروهی از موتلفه، پیروان خط امام و رهبری و جامعه اسلامی مهندسین به دنبال این ایده هستند. اما در مقابل، هواداران و حامیان دولت نهم، مصرانه بر حمایت مجدد از احمدینژاد اصرار و پافشاری دارند. آنان معتقدند، احمدینژاد همچنان شناخته شدهترین چهره در میان اصولگرایان است.
در این بین اما، اصولگرایان مشكلات چندانی دارند. مشكل اول، مشخص نبودن نامزد رقیب- یعنی اصلاحطلبان- است. در بین تمام طیفهای اصولگرایان صراحتا تاكید شده است كه در صورت قدم نهادن سیدمحمد خاتمی به صحنه انتخابات دهم، اصولگرایان حتما روی یك گزینه اجماع خواهند كرد و این گزینه كسی جز محمود احمدینژاد نخواهد بود. برخی بر همین اساس از <اجماع اضطراری> نام میبرند. اصولگرایان معتقدند در صورتی كه خاتمی بیاید آنان باید با اجماع بر احمدینژاد از تكرار تشكیل دولت اصلاحطلب جلوگیری كنند؛ از اینرو، هماكنون تمام تلاش خود را آغاز كردهاند كه سیدمحمد خاتمی نامزد انتخابات دهم نشود. به هر حال، نامشخص بودن وضعیت سید محمد خاتمی، اصولگرایان معتقد به <نامزدی غیر از احمدینژاد> و اصولگرایان حامی <نامزدی مجدد احمدینژاد> را در وضعیت آچمز قرار داده است. وضعیتی كه در آن، به تعبیر استراتژیستهای اصولگرا، احمدینژاد بهتر از هر نامزد اصلاحطلب است. مشكل دوم اصولگرایان اما دیگر نامزدهای اصلاحطلبان است. در صورتی كه سیدمحمد خاتمی پا به صحنه انتخابات نگذارد كه به نظر میرسد چنین خواهد بود، مهدی كروبی شاخصترین و مشهورترین چهره اصلاحطلبی خواهد بود كه با اصولگرایان رقابت خواهد كرد. مشكل اصولگرایان بهویژه طیف معتقد به <نامزدی غیر از احمدینژاد> از آنجا ناشی میشود كه در بین چهرههای اصولگرا (همچون لاریجانی، قالیباف، محسن رضایی، حداد عادل و احمدینژاد) فقط این محمود احمدینژاد است كه مشهورتر از سایرین است. به اعتقاد آنان هیچیك از نامزدها از لحاظ شهرت در بین مردم روستاها و شهرها مشهورتر از احمدینژاد نخواهد بود چرا كه برای بسیاری از مردم هنوز لاریجانی كه حضورش در رسانهها بسیار كمتر از 4 سال پیش است، قالیباف كه دیگر خبری در رسانه سراسری از او خوانده نمیشود تا محسن رضایی و حدادعادل و دیگران نیز همینطور توان رقابت با شهرت مهدی كروبی- كه با طرح 50 هزار تومانی در محرومترین نقاط كشور رسوخ كرد- را ندارند، بنابراین آنان باید به دنبال نامزدی باشند كه توان رقابت با مهدی كروبی را داشته باشد. ضمن آنكه قطعا اجماع اصلاحطلبان روی كروبی محتملتر از اجماع روی سایر نامزدهای اصلاحطلب (همچون نجفی یا عارف) خواهد بود. در بین نامزدهای جدید اصولگرا از دو چهره بیش از سایر افراد نام برده میشود؛ 1- محمد جهرمی 2- مصطفی پورمحمدی؛ امكان اجماع اصولگرایان برای هیچكدام از این دو نیز كه اولی از سوی تحولخواهان اصولگرا مطرح شده و دومی را سنتگرایان معرفی كردهاند، قابل تصور نیست. نامزد اول كه در صورت حضور احمدینژاد قطعا در صحنه حاضر نخواهد شد و در صورتی كه حاضر شود نیز توان رقابت با او را نخواهد داشت. نامزد دوم مشهورتر از محمد جهرمی است و پشتوانه حزبی قویتری دارد. او اكنون عضو شورای مركزی جامعه روحانیت مبارز است و از حمایت حزب موتلفه نیز برخوردار است اما نسبت به سایر نامزدهای اصولگرا مشكل دیگری دارد ولی مشكل او نیز عدم اجماع تمام طیفهای اصولگرا بر سر نامش خواهد بود. بدین ترتیب مشكل سوم اصولگرایان معتقد به <نامزدی غیر از محمود احمدینژاد> آنجا رقم میخورد كه نامزد شناختهشده و مشهور و البته <رایداری> ندارند.
***
به نظر میرسد وجود سه مشكل فوق- آمدن خاتمی، نداشتن نامزد مشهورتر برای رقابت با كروبی و عدم نامزد رایآور- اكنون موقعیت اصولگرایان را در انتخابات آتی مبهم كرده است. اصولگرایان در صورتی كه جبهه اصلاحطلبان در مورد یك كاندیدا به وحدت برسد، تلاش خواهند كرد كه یك نامزد معرفی كنند كه آن شخص كسی جز احمدینژاد نخواهد بود. اما در این بین اصولگرایان تبصرهای را برای حمایت از نامزدی احمدینژاد مطرح كردهاند. برخی از چهرههای شاخص جامعه اسلامی مهندسین پیشنهاد تشكیل كابینه ائتلافی را طرح كردهاند. هرچند جزئیات این پیشنهاد منتشر نشده است اما به نظر میرسد كه اصولگرایان منتقد احمدینژاد از هماكنون خود را آماده كردهاند در صورت اجماع اضطراری روی احمدینژاد، كابینه آتی را ائتلافی ببندند. از سوی دیگر، با تمام این احتمالات، قرائن نشان میدهد كه در جریان اصولگرا با توجه به تنوع و تكثر دیدگاهها، بیش از یك نامزد در صحنه حاضر شود. به نظر میرسد در حالی كه بعد از انتخابات مجلس جبهه متحد از هم پاشید، در انتخابات آتی، هر یك از سه ضلع آن، یك نامزد داشته باشد و هیچكدام نیز حاضر نباشند كه به نفع دیگری كنار بروند. در ضلع اول محمود احمدینژاد و در ضلع دوم محمدباقر قالیباف قرار خواهند داشت. در ضلع سوم هنوز مشخص نیست كه از بین حدادعادل و مصطفی پورمحمدی یا احتمالا لاریجانی كدامیك خواهند آمد؛ هر سه یا اینكه لاریجانی تصمیم بگیرد پورمحمدی را تقویت كند چراكه هر دو از حمایت موتلفه برخوردارند.
***
به هر حال بهنظر میرسد، اصولگرایان هرچند طیفبندیهای مختلف و بعضا متضاد و متفاوتی را درون خود دارند اما راهبرد نهایی آنان بهواسطه نگرانی از شكست در انتخابات و واگذاری این رقابت به یك رئیسجمهور اصلاحطلب همچنان حمایت از احمدینژاد خواهد بود و اجماع اضطراری شكل خواهد گرفت اما تا زمان نیامدن خاتمی - وضعیت فعلی- آنان از تكثر نمادین در جبهه خود حمایت خواهند كرد تا این استراتژی تقویت شود كه <هر رئیسجمهور اصولگرا بهتر از یك رئیسجمهور اصلاحطلب خواهد بود.> اما آیا پازل انتخاباتی اصولگرایان قطعه ناپیدای خود را پیدا خواهد كرد؟ باید منتظر ماند